پشتِ اَبرهای ِ سیاه



میدونم خیلی حِس و حالِ بهتری دارم از تابستون تا الان.!

هم خیلی پخته تر و منطقی تر. !

درسته گاهی یه بحث هایی پیش میاد که عمیقا دلم میگیره یا یکسری رفتارها از خیلیا میبینم و ناراحت میشم ، یا وقتی واسه یکی از جون مایه میزارم و سعی میکنم واسه خوب شدن حالش و یک جوره دیگه جوابمو میده انگار که کلا منو نمیشناخته ! 

دارم خودمو بزرگ میکنم و به نوعی طرز فکرمو پرورش میدم که تو قرار نیست برای متقابل بودن رفتار بقیه آدمِ خوبی باشی و نمک نشناس نباشی، تو باید ماهیتِ ذات خودت رو نشون بدی ، تو وظفیته که هرجا میتونی رفتار خوب و درستی داشته باشی ! 

اینکه خیلیا نمک نشناسن و یه روزی تورو کنار میزارن اصلا نباید غصه دارت کنه چون تو چیزی رو از دست ندادی و دیگه به یک سری آدم بی شناخت کمک نمیکنی! اونا تورو از دست دادن !

خیلی وقته از دست دادن آدما اهمیتی نداره برام چون من باعث رفتنشون نمیشم ! خودشون تصمیم میگیرن و جایگزین برات پیدا میکنن !

یک سری آدم ها تو زندگیم بودن و همیشه سرشون تو زندگیم بود، همه نوع سوال و کنجکاوی که داشتن رو میکردن ولی اگه من چیزی میپرسیدم خیلی بد برخورد میکردن و از خط قرمزهاشون میگفتن ، و این منو خیلی عصبی میکرد !

تاوقتی که حالشون بد بود تورو میشناختن و باهات صحبت میکردن امان از وقتی که حالشون رو به راه بود بایکی دیگه بودن ، فقط میخوام بگم خوشحالم از قطع ارتباط با این آدما !

یه مدل دیگه هم بودن که آدم میموند دُم خروس رو باور کنه یا قسم حضرت عباسیشون رو ! 

خلاصه باnنوع آدم معاشرت کردم تو این یکسال که ۸۰ درصدش اشتباه بود! 

اینکه من خود شیفتم حرفی نیست ، بقول خودم خاص پسندم ، قرار نیست هرننه قمری رو برای دوستی ، آشناییو. انتخاب کنم ! در شان من نیستن !

خیلی خوبه دیگه به هیچ کسی وابسته نیستم ، آرومم حالم خوبه و به عنوانِ دانشجوی ترم اولی خیلی بهم خوش میگذره ، درسته از بچه های کلاسمون زیاد خوشم نمیاد ولی اونقدر ماجراهای خنده داری پیش میاد که اصلا نمیخوام آف باشم ، زندگی شاید روی خوشش رو نشون نده اما من سعی میکنم روی خوشمو بهش نشون بدم ، خیلی خواسته های بزرگ رو که مادی بودن کنار گذاشتم و الان فقط دعاهام سلامتی و آرامشِ !

هیچ چیز دیگه ای نمیتونه منو برگردونه به اون آدم قبل!

اونقدر یکسال پشت کنکور بودن منو اذیت کرده که الان حس میکنم ۵۰ سالمه !

من عین بچه های ابتدایی با کوله رو دوشم و چتر رنگ رنگی و کلاسور و جامدادی گل گلی میرم دانشگاه و همه منو از رو کلاسور و کوله میشناسن !

ذوق میکنم وقتی ماشینارو علاف میکنم تا ده نفرو از خیابون رد کنم ، هم کلاسیامو میگم:)

خوبه ، دلم آرامش وصف نشدنی میخواد همین !

هدف بعدی آینده: معدل الف شدن :) اصلا نمیدونین چه ذوقی داره بزنم رو دستِ یه پسر خودشیفته کلاس که خیلی بلدم بلدم داره ! :) 

شاید رشته مورد علاقه مو قبول نشدم و یه رشته ای رفتم که بخاطر اطرافیان که بتونن حمایتم کنن و مطمئن نیستم به حمایت شدن. ! اما خوشحالم از انتخابم !

همینکه این بیماری ژنتیکی که گرفته بودم ممکن بود اصلا خوب نشم ولی ۸۰ درصد بهبود پیدا کردم بزرگترین معجزه ایه که خدا میتونست کنه ! 

ویژنِ این دوماه: فَ _ کَ _اُ_اُ_ص_و_ل_ح_س_ا_ب_د_ا_ر_ی


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها